آی ای غریبه صبر کن
این دل من است
کین چنین به بازی اش گرفته ای
آی ای غریبه این دل من است
نشکن این چنین دل مرا
جنس آن ز شیشه است
ز هم گسسته می شود به یک نگاه
نشکنی دل مرا به زهر هر زبان
نسپری زلالی اش به دست باد
آه ای غریبه این دل من است
خرد می شود ز هر هجوم بی محبتی
نشکنی دل مرا به زهر یک نگاه
آه ای غریبه این دل من است
کین چنین به بازی اش گرفته ای
عاقبت شکسته ای دل مرا
این دل زلال و صاف و بی گناه